روی آتش دیگ حباب

 اسروی بدنه گازی   
 موهای سیاهش   
 در ساحل   
 در صبح بوی اقیانوس.  
    
 گریفنت برای دزدی   
 مواج کمر او   
 سوار موج شد   
 با خنده آژیر. 
     
 هم زدن هوا   
 با آغوشش به عنوان یک زن نقاش   
 او آینده را امضا کرد   
 با یک آغوش پایانی.
      
 انگشتانش را بالا می برد   
 به سمت مردمک اوپالین   
 او شادی خود را عرضه کرد   
 در سوراخ سوزن.   
   
 به آوازهای زمین   
 او نت واضح را ترجیح داد   
 به فردا موکول می شود   
 la couronne de thym.  
    
 ماه شارد   
 de sa marche de farfadet   
 علف مرم مچ پایش را نوازش کرد   
 تمدید تماس. 
     
 گرد و غبار به کاما کشیده شد   
 به قولی که باد می پرد   
 اوج خواسته هایش   
 معبدی را برپا کرد. 
     
 روی آتش دیگ حباب   
 یک غروب سرگردان   
 حضور در این   
 در نمک تاریخ.      


430

پاسخ دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای الزامی مشخص شده اند *

این سایت از Akismet برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. با نحوه پردازش داده های نظر خود آشنا شوید.