هرچی دوست میگه بگو متحد ترس ها و شورش های من Souffle لب به لب حباب گفتار montre de ses mains généreuses lesportes qui s'ouvrent .
تعجب نکنید روز است پرندگان زیر آفتاب طلوع می کنند هیچ کس دیگری نمی تواند تسلیم شود این پرواز مغذی خارج از خودت .
اجازه دهید شیره بلند شود از اعماق ریشه هایت جام شراب را تا زمانی که مست شود عوض می کند ما را از عقل نجات می دهد . طلسم را بگیرید هیچ سوالی پرسیده نشد انگشتان خود را سفت کنید بر گردن دیو sans le quitter des yeux .
این فضا نیست از موجودات فضای روح های مسافرتی از هر چیز زودگذر نیاز دارد à qui sourit le cœur-cri du colibri .