در راه چشمه
این درخت وجود دارد که ما هرگز آن را قطع نمی کنیم.
و فشار آن گریبان گام بعدی را می گیرد
از زیر پا گذاشتن چند قدم عقب نشینی.
اتصالات چرخ
صدمات زیادی به او وارد کرد.
حماقت های گذشته
آنها را فراموش کرد.
برای زیباسازی خاکریز
او با پوشش گیاهی کوتاه ترکیب شد.
در مخالفت با مبتذل
او عشق به قداست را در خود پرورش داد.
یک نسیم ملایم می تواند آن را خنک کند
در حالی که او فضولات پرنده را جمع می کند.
لب هایش از هم جدا می شوند
تا اعماق درونش را آشکار کند.
گاهی زیر نور مهتاب
گراز وحشی را با صورت پشمالو خود غرغر می کند.
او نه دیوانه است و نه عاقل
فقط زیاد بلد نیستن.
چند قطره آب که از سطل می ریزد
گلسنگ هایش برق بزنند.
به طوری که او لبخند می زند
فقط در سبد خود بنشینید
گاهی یک زن و شوهر جلوی آغوش باز او می ایستند
سرشار از میل به اتحاد.
زندگی را حفظ می کند
او انعطاف پذیر از بالا.
او در جستجوی حقیقت است
مثل حباب آب که روی چمن های نرم می افتد.
سر و صدا نمیکنه
مجبور به حفظ آنچه هست.
زمانی که به نظر می رسد از شر شب خلاص می شود
به این دلیل است که شبنم با بوسه آن را مرطوب می کند.
خود, ورزشکار برگشت ناپذیر
او قهرمان برگشت ناپذیری و ارتباط ناپذیری است.
از او انتظار می رود
و بر ادامه ایده ها سنگینی نکنید.
خود, با حواس حاد
از گذر به زمان جاری از لحظه.
به او در گوش او در برگ های کوچک در بالا بگویید
که مبدأ در معرض دگرگونی های پیش بینی نشده است.
تویی, در دسترس بودن کامل
شما, ماندالایی که در آن ریشه های خیر تایید شده است.
1428