دانش .
دانستن, این هست ترجمه ای از واقعیت های دنیای بیرون را تأیید می کند. این برای تولید مشترک است هدف - شی. این تنیدن معناست که بین عنصری از دنیای بیرون و توانایی های ما برای موضوع این موضوع “عنصر خاموش ما” به وجود ما, موضوع فكر كردن, معنی ساز.
ما هستیم قاچاقچیان عینیت در یکپارچه سازی همیشگی وجود ما به تسخیر.
عینیت است محصولی که به داده هایی که ظاهر می شود اضافه می شود, elle, عینیت علمی. همچنین می توان با شروع از مفعول، موضوعی را که مشارکت و عمل در ایجاد شیء می شود, به صورت همبستگی, قبل از ظهور جسم, موضوع آگاه.
یک دیالوگ بین سوژه و ابژه قرار می گیرد. منطق بازگشتی در اینجا کار می کند ; ما دانش و اشیایی را که تولید کرده ایم تولید می کنیم به اندازه افراد در تولید فردی ما مشارکت کنید جامعه ای را تولید کند که افراد را تولید کند.
در نتیجه, دانستن, ملاقات با دیگری است, این است که هنگام تولد به دیگری و توسط دیگری ظاهر شود با او, این است که در را به بیرون باز کنیم, بیان خود است. دانستن به معنای شکل دادن به پارادوکس بیان نظریه است عینی که با ویژگی ذهنی سوژه ترکیب می شود.
الگو .
پارادایم این است راهی برای پیوند مفاهیم یا مقولههای بنیادی از طریق گنجاندن, تفکیک, پیوستگی, محرومیت, برای رسیدن به یک نوع رابطه منطق. پارادایم برخی از روابط منطقی را به جای دیگران تشخیص می دهد در تمام ذهنیت. En ce sens il ne peut relever de l’objectivité par le contrôle qu’il opère sur la parole mais crée néanmoins les conditions de la péroraison , ce singulier couplage du syllogisme et de la résonance aboutissant à une réalité de passage.
Le paradigme par ses contours péremptoires alimente la polémique dont il structure les enjeux et organise les modalités de confrontation. Par son entièreté exposée, il rassemble les avis et convoque leurs auteurs à la raison tout autant qu’à la résonance dans un double mouvement de joie conservatrice et de prise de risque dans l’invocation de l’imaginaire.
Le paradigme contrôle la logique du discours. این فرصتی است برای کنترل هر دو آنچه در یک گفتار منطقی و معنایی است. آن اجازه می دهد, که در شرایط آزادی و مسئولیت که انسان را در اختیار او قرار می دهد محیط, و با فاصله گرفتن بین آنچه هست و چیست نیست, بین انجام شده و ناتمام, بین بسته و باز, دسترسی به سطح دیگری از واقعیت.
الگو طیف وسیعی از دانش را پوشش می دهد, از ساده ترین جنبه آن به که دارای بیشترین پیچیدگی است. پارادایم پیچیدگی نیاز دارد پارادایم سادگی بتواند توسعه آن را ایجاد کند. الگو سادگی الگویی است که با وسوسه کردن به جهان هستی نظم می بخشد برای رهایی از عارضه بیش از حد. سادگی یک عنصر را می بیند و نه عنصر دیگر. اصل سادگی، آنچه مرتبط است را جدا می کند (تفکیک), باشد آنچه پراکنده است را متحد می کند (کاهش). پارادایم از بخش پیچیدگی, خود, در یک چرخش خشک قبل از گیج شدن ناشی از ناشناخته, غیر قابل تصور یا کاملا متفاوت ; کامل بودن مورد انتظار را ایجاد می کند در حالت اعتراف ناقص.
ایدئولوژی .
ایدئولوژی است یک مفهوم خنثی ; این سیستمی از ایده هاست که می تواند به شکل الف باشد دکترین, از یک فلسفه, از یک نظریه. انبوهی وجود دارد ایدئولوژی هایی که به گروه های انسانی تعلق دارند, به محصولات زراعی, دارد انجمن هایی که برای مدتی ادامه خواهند داشت. ساختارهای ایدئولوژیکی, جمع آوری, گروه را در پذیرش مضاعف امنیت قاب و محدود می کند و آزادی کشی. این ایده ها همان هستند که هستند ; آنها را مجبور می کنند “جوینده معنا” به پذیرش آنچه هست, به بینش, به فروتنی, به یک هدف فرا رشته ای ناشی از ناقص بودن, نه تفکیک پذیری عناصر از یکدیگر و گشودگی نسبت به آنچه اتفاق می افتد, برای چه هست و خواهد بود..
ایدئولوژی ندارد با اخلاق به معنای جهانی آن چه باید کرد؟ ; فرا اخلاقی است و خودآگاهی را درگیر می کند که ما سعی می کنیم در اختیار داشته باشیم رفتاری که از سیالیت ذهن ساخته شده است, قلب و پذیرش همه شکل زندگی در شگفتی آن, گویا, غیر منطقی, غافلگیر کننده, رعد و برق و شگفت انگیز در سرزمین ما.
این سیستم های کدگذاری شده ایدئولوژی ها فراتر از قانون هستند. آنها ما را متعهد می کنند که باشیم این دنیا در حالی که دریچه ای به دنیای بیرون می گذارد, به هر چیزی که تعلق ندارد هنوز حوزه های دانش نیست … اما در محدوده ایدئولوژی فعلی.
ایدئولوژی ; را مسیری برای تایید خود, مسیر تسلیم به قویتر از خود, مسیر تاریکی که ترس ما از تفکر واقعی به ما داده است, را مسیر فرمول های خشک چسبانده شده به پایه های معابد, راه به زنده ماندن برای کسانی که نمی دانند چگونه زندگی کنند.
ایدئولوژی, به محض اینکه در جنبه آن درک شود، لزوماً مشمول احتیاط است آواتارهای متعدد – دکترین ها, ادیان, عادات, آداب و رسوم -، و که تحلیل پیچیده ای از استقرار و تکامل آن با آن مواجه است منابع آن, اتفاقا عرصه ای است که سوژه و ابژه با هم برخورد می کنند, بین مرد و سایه اش, بین خیر و شر, بین کل و اجزا, برخورد قاطع کوتاه مدت و خالق فرداهایی که آواز می خوانند یا مایوس شدن, دوستیابی طولانی مدت, خود جوش, پر انرژی و تازگی, پیچ و تاب, از زیبایی, از قلب, از معصومیت و پیشی گرفتن از خود در راه.
195