
صبر زیباست عصر مثل سه تیغ علف کنار جاده. صبر جایی ندارد در جیب او پناه می برد بدون گریه sous le sourcil d'un sourire. او سوار است از این همه سال او از منابع عبور می کند informe en bout de nuit نور بین زمین و آسمان به سکوت les mouvements de l'être. با نفسی لطیف نسیم ملایم او روح و بدن است شسته و خالص شده آماده برای سوزاندن بدون مصرف sur terre et dans le multivers در دروازه عشق. 611