
یک شب مهربانی الک اسپری شد برگ های پاییزی ریزش روی زمین را هماهنگ کنید. سر و صدا در ماشین لباسشویی یک کلید سهوی در جیب مانده است حداقل می توان گفت یک سهل انگاری. در سطح بنشین و بعد هیچی پرتوی از آفتاب از میان دریچه ی پر شده. به آرامی می رود بال زدن در باد بدون رنجش فقط یک میخک بین دندان. ورود او را تایید کنید روی سنگ سخت ورودی زیر میله های پنجره آه مادربزرگ ! 387