پشتیبان به دیوار


پشتیبان به دیوار
در بن بست خیابان Gignoux
سنگ را خراشید
de ses ongles en sang.

او افتاد
قبل از اینکه لارک تریل خود را تمام کند
با ساقه های بلند گندم دوروم گذشته
ساقه های کوتاه به دنبال گوش های سنگین.

میخک بین دندان
او فقط یک لحظه به یاد آورد
یک دسته زغال اخته از Nogent
caressé par la houle .

افکار سوزان کلاهش را حلقه کرده بود
و چشمانش سفید شد
به همه ارائه شده است
برق یک لبخند معصوم.

در کوچه گینوکس بن بست
زانو زدن مقابل دیوار فدراسیون
سنگ را با انگشتان خرد شده اش می خاراند
سیل تاریکی بود که نور از آن برخاست.


646







پاسخ دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای الزامی مشخص شده اند *

این سایت از Akismet برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. با نحوه پردازش داده های نظر خود آشنا شوید.