
مارپیچ شعله آواز
تنبلی می ریزد و دندان هایش را به هم می زند
تحت شک مجاز.
این خبر را پخش کنید
در یک تشییع جنازه کم
واکرهای فراموشی.
برای گفتن دوباره
که فردا فردا خواهد بود
و در روز یک ستاره در حال تیراندازی.
361

مارپیچ شعله آواز
تنبلی می ریزد و دندان هایش را به هم می زند
تحت شک مجاز.
این خبر را پخش کنید
در یک تشییع جنازه کم
واکرهای فراموشی.
برای گفتن دوباره
که فردا فردا خواهد بود
و در روز یک ستاره در حال تیراندازی.
361

Les mots se méfient du réel entendu
en dégoût de soi-même
می میرد نوشتن پس از.
در افتتاحیه ازدحام جمعیت بود
از عابران
ناپدید شدن در شب سرد.
رفت, شاعران,
چشم بسته
به محض گذشتن طوفان.
362

برج های دیده بانی به پایان خواهند رسید
nos échos lointains entendus
در طول آری فراموشی.
برای مدت طولانی ظریف
حلقه های سیاه تابستان
ابرها را به پوست گردو منتقل کنید.
از شب فراگیر
شنیده ها حضور را نشان می دهد
از فقدان روایت.
363

وزن مگس نقاشی شده
در تمسخر واقعیت
در باز.
دست ها به هم می پیوندند
لیست لب
خارج از دید.
نام من با حروف بزرگ
فرار ناامیدانه
برخورد پا به تخته سنگ پله ها.
364

جستجو نکن
نخواب
نگهبان ابدی باش.
با تپش قلب
اگر زندگی فرار کند
خوابیده شب هایت باش.
سازندگان سرسخت هستند
تنهاها خالی هستند.
چقدر زندگی کردن رنگارنگ است.
365

این دست های سرسخت حسادت
ادامه سوال
بدون اینکه جوابی بیاید.
گلی که جرات دارد
ادعای وجود خود را دارد
برخلاف جهت مسیر پیشنهادی.
صرفا تخیلی
نگهبان راحت نیست
بدون اذان صبح زود.
366

هنر با طغیان صدا گرم می شود
در نتیجه جملات زیبا
شب موعود در گوش شما زمزمه می شود.
در سحر جدید
شروع جدید
بین شک و یقین.
در حال موازی کردن
عبور از فورد
با وجود ما اتفاق خواهد افتاد.
367

این عروسک رو به دیوار در یک چشم به هم زدن ظاهر شد بی دلیل با دندان های خام بجوید. دنیوی را در حالت بی صدا برگردانید روی یقه ی کت جوانه های چشایی خشک دست در جیب. بیا قدم بزنیم بیایید نرده ها را روی برف بلند کنیم بیا از شرابی که می آید مست شویم. 368

Ma main sur le banc de bois
veines contre alvéoles
la pierre éclaire la feuille blanche.
Se déployer
faire quelques pas
séance tenante.
Les loups rentrent au bercail
point de traces fraîches
juste une lanterne au loin.
369

Malgré lui, tendu le poitrail offert son œuvre fût amande fraîche. Chuintements à la porte la vaisselle s'entrechoque les mouches bousillent sous la lampe. L'enlever fût fait de preste manière ivre de rires à l'encan. 370