توت فرنگی رنگدانه تازه
بین لبهای پورپورین او
او قرار بود با عصبانیت همراه شود
گلهای نارنجی و آهنگهای پرنده
جذابیت شرکت
از قفسه های او و حرکات برازنده .
توافق صوتی پر از شکستگی شیشه
و مبلمان Caribou
او سالن کنسرت را ترتیب داد
در راه رشد من .
به اندازه یک شلوار مرد خمیده است
کانتور توسط گودال پیشروی کرد
به بالا و به شدت می گویند اشتهای او به Engeance Holy .
سپس همراه شد
در تونل منتهی به عرصه
کلیک بر روی قلاب های جانور
گویی ما به سرعت بودیم
ترک
و ما را در اطراف این قتل ملاقات کنید .
توت فرنگی تازه به یک مربای فاسد تبدیل شد,
فرسایش کانتور دیوار کاغذ برنج را ایجاد می کند,
توافق جدی Caribou ثبت نام کرد
تا پایان زیر زنگ شیشه ای
پیچیده
و برای رژه آماده است .
... سرم را زیر آب قرار داده بود !
و مثل این کافی نبود
وان را شکستم
Ruads بزرگ از Ferrés Brodequins
برای شنیدن من می گویم
که فراتر از اینجا مانند اینجاست
می پیچد و بد بو می شود .
................. وقتی حضور در آنجا نیست
در حالی که پیروزی در دست است .
122
همه پست ها توسط گائل جرارد
هنر. هدف مطالعه یا لذت ?
او آیا یاد می گیرید که نگاه کنید و به آن گوش دهید ، زیرا هیچ سوالی در آن وجود ندارد منفعلانه به آنچه فوق العاده به نظر می رسد ارسال کنید. اما ما به چه چیزی گوش می دهیم ? چه چیزی را تماشا می کنیم ?
هنگام رها کردن در دسترس بودن خودش, که او در یک وضعیت تأمل شرح داده شده است, که او باقیمانده ها را خالی می کند عبور, بنابراین او وارد بازی فرم ها می شود, رنگ, حجم و صدا. او توسط جریان نفوذ می کند.
و زیر سنگفرش ها, ساحل ; زیر ما تقویم عادی, ایجاد. کسی که واحد را خاموش می کند احساسات اساسی بودن آنجاست, در این تنهایی, در این غیر دوگانگی. این تجربه مؤثر از این تنهایی است داخلی و او خزنده خود را ردیابی می کند.
در کسی که خلاق است, در مورد لرزش وجود دارد همه, مراجعه به خود وجود دارد.
121
در مسیر باشید

این کل و جهان یخ زده .
این غذای سفارش دیگری پس از آن تحویل داده شد .
این مسئولیت برای رفتن با قلب باز
حتی اگر این بدان معنی باشد .
بوی .
به ذهن نزدیک شوید .
مرگ بیرونی مریم گلی تولد داخلی است
از یکی به دنبال .
برف و سرد خواسته های ما
در اطراف ملزومات .
ما Doe را در قلب کریستال درک نخواهیم کرد بدون اینکه شکارچی باشد
و اگر انگشتان کدو ما خیلی سریع ماشه را فشار دهید
بیایید در برابر این ناخوشایند دچار ناراحتی نشویم
ممکن است که مرگ و زندگی چیز دیگری وجود داشته باشد
اینقدر شکوفه
همه احترام می گذارند و به آنچه هست .
120
سرمازدگی
مه درختان صنوبر را یخ می زند
همراه با مرثیه روزهای گذشت
آنتیفون ترسناک .
بوگیمن جوی
یخ زدن نوک انگشتان
که باید در برابر سمندر گرم می شد
از آن درد شدیدی که درست قبل از شروع مجدد کلاس به شما حمله کرد .
آنتن زنده می شود
امواج در وحشیانه بالای امواج سفید
کرم یخ زده زیر آفتاب زمستانی
با سرماخوردگی بدون جذابیت .
قفلی سرد بسته شد و روی پل خاطرات آویزان شد
روز پس از عبور از Pont des Arts
قلب عشق های مرده را بلند کن
تغییر شکل احساسات
راهپیمایی به سمت Tuileries از نظم عادل
بسته جزوات در کیسه
برای دست به دست
صحبت کردن
و تیله های برهنه پارک را با کاغذ بپوشانید
روی آبسیسا این مسیر
از مور تا پیروزی
امید منحنی فرداهایی که می خوانند .
119
ساعت های مرموز
توسط خزه ها برطرف شده است
تلقیح شده توسط دندریت های یادبود وی
انکار
ساعت های مرموز
دارد و منعکس کننده اشغال مکان است
لامپ های گاتل و جشن
از این جلسات
در شب در آستان
از این عاشقانه ها
خیلی زود بگو پس فراموش شد
صبح زود
بیکار
در عبور قوطی های زباله
تعویض مریم گلی بعد از جشن
اشکال و تکانه ها در زخم
منتظر روزهای بهتر باشید
دوباره ظاهر می شود
دست کشیده شده
با احتیاط لبخند می زند
دعوت های متعجب
و به او گفته شود
زندگی چقدر زیباست
وقتی کتانی وابسته است
در جای خود قرار دادن
از چشمک بی گناه
بین دو ورق رد و بدل شد
خندیدن
در وسط بادبان آفتابی
بال های فرشته با طراوت صبح هم مرز است
فقط یک هیجان برای نگه داشتن
فقط تقدیم به جمع آوری
گرمای گونه ها
بدون ترمز
جوانه را با یک بوسه صاف ابریشمی ترکاند
محض رضای خدا
سیب کوچک
api خاکستری
سیب کوچک
d'api d'api rouge .
118
بیا اینجا یه نگاهی بنداز
به سرعت به خوبی انجام شد
دیدار با دوست قدیمی ساکتم
مبتلا به آب شدن
شیشه های رنگی آن
پروانه های رنگ آرام
پلک ها زیر ابروهای حیله گرشان از سفیدی ساخته شده جمع شده اند .
کشتی پهلو گرفته است
هیچ حرکتی آرامش آن را مختل نمی کند
یادبود جنگ نگهبانی میدهد
فواره، مروارید کمیاب و شادی آور است
مخفی کاری کردن
در فضولات کمان برفی فرو رفته است .
پارک ماشین های قرمز
برف پاک کن شیشه جلو حرکت نمی کند
درها باز می شوند و به هم می خورند
مردانی با چکمه های لاستیکی و کلاهک بیرون می آیند
دست در جیب شلوار گشادشان
آنها ناپدید می شوند .
سپس دوباره ظاهر شود
و وارد کافه شوید
یک کرم دکا و طبیعی
نه یک باک
صداهای حیوانات خشمگین، شعله ور در حال نفوذ را بالا می برد .
" آیا فضای تجاری به Orcival بازگشته است ? "
" در Besse جام Andros و Saint Cochon وجود داشت "
" عالی بودن هیچ بحرانی نمی شناسد " .
قاشق به فنجان ضربه می زند
به خاطر مرغ مگس خوار است
که باز می شود و سپس بسته می شود
گاهی برای پیاده روی به اینجا بیا .
117
برفک
همزیستی قیر و برف
در دو لپه های نیمه کروی
تولدها به سرعت آمدند
تحت لوای فرخنده .
قیر و برف
کثیفی درخشان
دشت سرپوش است
بدون فیلتر کردن نگاه .
قیر و برف
نه به حوا وابسته است و نه به آدم
کف پاها آثار خود را به جا گذاشتند
بر رنگ پیری مه ها .
قیر و برف از خورشید جدا شد
بادبان اصلی را ذخیره کرد
به کمربند دزدی
واکر هوای منصفانه
مشغول بیل زدن جلوی درش
در حالی که فریاد فریاد
درختان و میله های شکنجه شده .
آسفالت و بارش برف
به عنوان ذوب
رها کردن
استالاکتیت های یخی
می آید تا پای دیوارها منفجر شود
codicil به من دستور می دهد که به جستجو ادامه دهم .
116
آنها بودند ?
آنها بودند
استثمارهای برده شده
مفسران ظریف
از کلام الهی ?
آنها خواهند داشت
در جمع افراد بی رتبه
فضای موعود را اشغال کرد
بزرگتر از آنها.
متاسفم که به زمین رفتم
زیر آوار زمان
می توانستیم همراهی کنیم
تلاش آنها برای ورود
خوبی
در این محل پادگان.
تراشیده شده تمیز
آرواره های فشرده
سربروس برتری خود را حفظ کرد
بدون سایه شک
چشماتو نلرزن
گذاشته
بی حرکت و متراکم
در افق مصائب.
115
این یادداشت ها که نشان می دهد
Ces notes de musique
enchantées par le lâcher des choses dites
en cas de rébellion des hauts fourneaux
en catimini de l'alcool absorbé
une chanson sèche
susurrée par une voix de tête
au tournoiement des calebasses
agitées par les mains obscures de la déraison.
Il y avait
بودن
de gravée sur la margelle
une croix jetée
hors la prison de l'engourdissement ,
un soupir ,
un regard ,
une invitation
simplement évidente
que j'obtempérai
le doigt couvert de cendres
en sainte application
sur le front .
در حالت پیش فرض زره ,
از پنجره زندان ,
وجود داشت
اونی که دنبالش نیستم ,
کسی که فرار می کند و نگه می دارد ,
دیگری .
114
بشین و به من بگو
بنشین کنار
و حرف راست را به من بگو,
کسانی که از زندگی
زندگی ساده و نزدیک,
آنچه هست را توصیف کند,
آینه وفادار باش,
چیزی اختراع نکن,
پیش پا افتاده و ناخوشایند را حذف نکنید .
بگذارید ساعت کار کند
که ثانیه های از دست رفته را می شمارد .
هنوز نزدیک تر
گرما را احساس کنید
از دو بدن ما .
با احساسی که به سراغتان می آید پلک نزنید
آنچه ارائه می شود را انتخاب کنید,
قدردانی
و انتظار چیز خاصی نداشته باشید .
آنجا باش,
پرانتز پر جنب و جوش
از روی عادت
در پایان یک جمله طولانی
مثل نفسی که جاودانه می شد .
همان چیزی باشد که اتفاق می افتد
بین ما,
بین من و تو,
تو باش
سایبان شاهزاده جلسه را برپا کنید
entre ce que tu es et ce qui t'entoure .
Captes
le chant des anges,
guirlande champêtre
au-dessus de nos têtes
en ascension lente
vers la frondaison des arbres
aux cris des corbeaux
reflétés dans les eaux calmes du canal
un soir d'été à prendre la fraîche
le long du chemin de halage .
L'enfant qui vint
quelques mois plus tard,
le bel enfant,
nous prolongea
bien au-delà de nous
hors tout
vers ce qui devait advenir .
113