
داستان ملاقات است زیر درختان آهک در میدان بدون زنجیره مهار فتیله ناسازگار بوی مجاور سرگین. دروغ گفتن, دروغ نگو این چیزی است که باید انجام شود نزدیک چاله آبیاری پیرزن مو چیکار میکنه دراز دارد. راه رفتن و خم شدن مرد کوچولوی غمگین با شورت بد تناسب زیر پیراهن چروک. برای آخرین بار آزاد شدن قبل از ورود به تونل مطابق با دستورات از جلوی مسیر سرپوشیده برگردید. زمانی بود معابر باریک روی موزاییک برای استفاده از لمسی که باعث ازدواج می شود آبی روی آبی با برگ در حال چرخش. در سایه تسلیم از خودم عبور می کنم در وجدان در مقابل این داستان با هر دو دست ارائه شده. چه لمس شاخه از عشق بازی های ما نزدیک جوانه های سفید مستعد دلبستگی. غرغر یک گلوی له شده در شاهی در پیش بینی تاریک با یک کلمه لطف. از مادر زمین تا روح زمین همه چیز متصل است به ادراکات اولیه برای شنیدن تنها یک صدا. همه جا نور روی کتانی سفید چمنزار مرزبندی با انرژی سایه درختان خاکستر. چوب و طبل شکنجه شده او حیوان توتم را صدا زد در طلسم دوباره جهان بدون اینکه خط پاک شود. همیشه از دست می دهد اما در حقیقت چیست این حضور در توخالی و در رنگ تحت بزرگ شدن روز زندگی ? 752